وبلاگ جوانان

وبلاگ جوانان

جدیدترین و بهترین وبلاگ ایران

فرعون و شیطان


داستان فرعون و شیطان

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و درحضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت.
 شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان
عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟
ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.

سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد. بعد خطاب به فرعون گفت: من بااین همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟ پس شیطان عازم رفتن شد که فرعونپرسید: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه
خدا رانده نشوی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: امیرحسین ׀ تاریخ: یک شنبه 26 / 1 / 1390برچسب:فرعون و شیطان,فرعون,ادعای خدایی,, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

...درود... امیدوارم از مطالب این وبلاگ نهایت استفاده را ببرید لطفا این وب سایت را از نظرات خودتان محروم نکنید با تشکر ... مدیریت وبلاگ : امیرحسین شریفیان


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , master68.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM